جدول جو
جدول جو

معنی خباب خزاعی - جستجوی لغت در جدول جو

خباب خزاعی
(خُبْ با بِ خُ)
وی پدر ابراهیم است طبرانی و ابونعیم بین او و خباب بن ارت فرق گذاشته اند و نیز از طریق قیس بن ربیع از محراه بن ثور از ابراهیم بن خباب از پدرش روایت شده که گفت از رسول خدا شنیدم که میگفت: ’اللهم ّ استرعورتی و آمن روعتی واقض عنی دینی’. ابو موسی او را استدراک کرده است. صاحب اصابه میگوید من نه نام او را در تجرید دیدم و نه اصل او را. (از اصابه قسم 1 ص 102)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ بِخُ)
شیخ طوسی در کتاب استبصار در باب حکم مسئلۀ رؤیت ماه رمضان پیش از ظهر روز آخر شعبان روایت یونس بن عبدالرحمان را از او، و او از ابوعبدالله صادق نقل کرده است. لیکن همین روایت را در باب علامات شب اول ماه رمضان از همان کتاب از حبیب جماعی نقل کرده. رجوع به حبیب جماعی و تنقیح المقال ج 1 ص 252 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ابن بدیل بن ورقاء خزاعی. خود و پدر و برادرش عبدالله بن بدیل بن ورقا از صحابه اند. ابن شاهین او را یاد کرده. ابن عقده حدیث او را در کتاب الموالاه به سند ضعیف نقل کرده گوید: ابومریم از زربن حبیش روایت کرده که علی (ع) روزی فریاد زد از صحابه چند کس اینجا است ؟ دوازده تن برخاستند. میان آنها قیس بن ثابت و حبیب بن بدیل بن ورقاء بود، پس گواهی دادند که ما شنیدیم پیغمبر گفت: ’من کنت مولاه فعلی مولاه’. (الاصابه ج 1 ص 219) (تنقیح المقال ج 1 ص 254). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
ابن امیه بن ربیعه بن فضل بن منقدبن عفیف بن کلیم بن حبشه بن سلول خزاعی کلیبی. ابن کلبی او را با کنیۀ ابانضله ذکر کرده است و او حلیف بنی مخزوم می باشد. وی مریسیع و حدیبیه رادید و سر پیغمبر را تراشید. ابن سکن از او حدیثی واحد نقل کرده است که گفت: من سر پیغمبر را در ناحیۀ مروه در عمرهالقضیه اصلاح کردم. ابوعمر او را خراش بن امیه بن فضل کعبی نام می برد و در ترجمه حال او می آورد که او حدیبیه و خیبر را دید و رسول خدا او را سواربر شتری بنام ثعلب بمکه فرستاد. قریشی ها او را آزارکردند و قصد کشتن او را داشتند، ولی حبشیان مانع ازکشتن او شدند، لذا او توانست که بازگردد. پس از او عثمان به این ماموریت رفت. ابوعمر او را خراش بن امیه بن فضل کلیبی سلولی آورده است و گفته در صحابه بغیر او کس دیگر نمی شناسد. (از اصابه ج 1 قسم 1 ص 107)
لغت نامه دهخدا